سلامت روان
بهزیستی شخصی که با پذیرش خود و احساس امنیت عاطفی مشخص می شود
حقایق کلیدی
● استراتژیهای مقرونبهصرفه، مؤثر و عملی برای ارتقا، محافظت و بازیابی سلامت روان وجود دارد.
● ضرورت اقدام در زمینه سلامت روان امری مسلم و ضروری است.
● سلامت روان دارای ارزش ذاتی و ابزاری است و جزء لاینفک بهزیستی ماست.
● سلامت روان با تعامل پیچیده ای از استرس ها و آسیب پذیری های فردی، اجتماعی و ساختاری تعیین می شود.
مفاهیم در سلامت روان
سلامت روان حالتی از بهزیستی روانی است که افراد را قادر می سازد تا با استرس های زندگی کنار بیایند، توانایی های خود را درک کنند، خوب یاد بگیرند و خوب کار کنند و به جامعه خود کمک کنند. این یک جزء جدایی ناپذیر از سلامت و بهزیستی است که زیربنای توانایی های فردی و جمعی ما برای تصمیم گیری، ایجاد روابط و شکل دادن به جهانی است که در آن زندگی می کنیم. سلامت روان یک حق اساسی انسان است و برای توسعه فردی، اجتماعی و اقتصادی بسیار مهم است.
اختلال سلامت روان شامل اختلالات روانی و ناتوانیهای روانی-اجتماعی و همچنین سایر حالات روانی مرتبط با پریشانی قابل توجه، اختلال در عملکرد یا خطر آسیب به خود است. افراد مبتلا به بیماری های روانی بیشتر احتمال دارد سطوح پایین تری از بهزیستی روانی را تجربه کنند، اما همیشه یا لزوما اینطور نیست.
پس از دههها تمرکز بر بیماریهای روانی و اختلالات عاطفی، بسیاری از روانشناسان در طول دهه 1950 تمرکز خود را به سمت ارتقای سلامت روان معطوف کردند.
تلاش برای پیشگیری از بیماری های روانی به تاکید بر روش های درمانی افزوده شد و ترویج "خودیاری" در بسیاری از موارد جایگزین وابستگی به متخصصان و درمان های دارویی شد.
روانشناس آمریکایی گوردون آلپورت (1897-1967) تفاوت بین یک فرد سالم عاطفی و یک فرد روان رنجور را به عنوان تفاوت در بینش بین گذشته و آینده می دانست.
افراد سالم برای آینده انگیزه ایجاد می کنند. افراد ناسالم به رویدادهایی در گذشته می پردازند که باعث وضعیت فعلی آنها شده است.
آلپورت همچنین این ویژگیها را مشخصهی افراد سالم روانی در نظر میگیرد: ظرفیت خودسازی؛ ظرفیت برای تعاملات گرم انسانی؛ امنیت عاطفی و پذیرش خود؛ درک واقع بینانه از استعدادها و توانایی های خود؛ حس شوخ طبعی و فلسفه زندگی یکپارچه مانند مذهب.
سلامت روان بیش از فقدان اختلالات روانی است. بیماری در یک پیوستار پیچیده وجود دارد که از فردی به فرد دیگر متفاوت تجربه میشود؛ با درجات مختلفی از دشواری و ناراحتی و پیامدهای بالقوه اجتماعی و بالینی بسیار متفاوت.
در ایالات متحده، قانون مراکز بهداشت روانی جامعه در سال 1963 تلاش کرد تا ارتقای بهزیستی شخصی را محلی و فردی کند. مراکز بهداشت روان اجتماعی برای درمان سرپایی، خدمات اورژانسی و بستری شدن کوتاه مدت ایجاد شد.
درمانگران حرفه ای و فراحرفه ای ها با مدارس، دادگاه ها و سایر سازمان های محلی برای طراحی و حفظ برنامه های پیشگیری، به ویژه برای جوانان، مشاوره ارائه کردند.
خانه های نیمه راه به بیمارانی که قبلاً بیمار بودند، این امکان را می داد تا راحت تر به زندگی روزمره برگردند. مراکز جوانان یک منبع در دسترس مشاوره برای مشاغل و مشکلات شخصی ارائه کردند. در تلاش برای جلوگیری از خودکشی و کودک آزاری، خطوط گرم به صورت 24 ساعته فعال شدند.
متخصصان بهداشت روان با کمک تا حد زیادی توسط این مراکز بهداشت روان اجتماعی، تلاش کرده اند تا شدت اختلالات موجود را از طریق استفاده از درمان های سنتی، مدت زمان اختلالاتی که رخ می دهند، و بروز موارد جدید بیماری روانی را کاهش دهند.
بهعلاوه، تلاشهایی برای کاهش ننگ ناشی از بیماریهای روانی با در دسترستر کردن خدمات سلامت روان صورت گرفته است.
راهبردهای خودیاری نیز نقش مهمی در عرصه سلامت روان ایفا کرده است.
عوامل تعیین کننده سلامت روان
در طول زندگی ما، عوامل متعدد فردی، اجتماعی و ساختاری ممکن است ترکیب شوند تا از سلامت روان ما محافظت کنند یا آن را تضعیف کنند و موقعیت ما را در زنجیره سلامت روان تغییر دهند.
عوامل روانشناختی و بیولوژیکی فردی مانند مهارت های عاطفی، مصرف مواد و ژنتیک می تواند افراد را در برابر مشکلات سلامت روان آسیب پذیرتر کند.
قرار گرفتن در معرض شرایط نامطلوب اجتماعی، اقتصادی، ژئوپلیتیکی و محیطی - از جمله فقر، خشونت، نابرابری و محرومیت محیطی - همچنین خطر ابتلای افراد به شرایط سلامت روان را افزایش میدهد.
خطرات می توانند در تمام مراحل زندگی خود را نشان دهند، اما خطراتی که در دوره های حساس رشد، به ویژه اوایل کودکی رخ می دهند، به ویژه مضر هستند. به عنوان مثال، تاثیر والدین دشوار و تنبیه بدنی برای تضعیف سلامت کودک شناخته شده است و خشونت یک عامل خطر اصلی برای شرایط سلامت روان است.
عوامل محافظتی به طور مشابه در طول زندگی ما رخ می دهند و به تقویت انعطاف پذیری کمک می کنند. آنها شامل مهارت ها و ویژگی های فردی اجتماعی و عاطفی ما و همچنین تعاملات اجتماعی مثبت، آموزش با کیفیت، کار شایسته، محله های امن و انسجام جامعه و غیره می شوند.
خطرات سلامت روان و عوامل محافظتی را می توان در مقیاس های مختلف در جامعه یافت. تهدیدهای محلی خطر را برای افراد، خانواده ها و جوامع افزایش می دهد. تهدیدهای جهانی خطر را برای کل جمعیت افزایش می دهد و شامل رکود اقتصادی، شیوع بیماری، شرایط اضطراری بشردوستانه و جابجایی اجباری و بحران فزاینده آب و هوا می شود.
هر یک از عوامل خطر و محافظ تنها قدرت پیش بینی محدودی دارند. بسیاری از مردم با وجود قرار گرفتن در معرض یک عامل خطر، به یک وضعیت سلامت روانی مبتلا نمی شوند و بسیاری از افراد بدون هیچ عامل خطر شناخته شده همچنان به یک وضعیت سلامت روان مبتلا می شوند. با این وجود، عوامل متقابل تعیین کننده سلامت روان به افزایش یا تضعیف سلامت روان کمک می کند.
ارتقاء و پیشگیری در سلامت روان
مداخلات ترویجی و پیشگیری از طریق شناسایی عوامل تعیینکننده فردی، اجتماعی و ساختاری سلامت روان، و سپس مداخله برای کاهش خطرات، ایجاد تابآوری و ایجاد محیطهای حمایتی برای سلامت روان کار میکنند. مداخلات را می توان برای افراد، گروه های خاص یا کل جمعیت طراحی کرد.
تغییر شکل عوامل تعیین کننده سلامت روان اغلب مستلزم اقدامی فراتر از بخش سلامت است و بنابراین برنامه های ترویج و پیشگیری باید شامل بخش های آموزش، کار، عدالت، حمل و نقل، محیط زیست، مسکن و بهزیستی باشد. بخش سلامت می تواند با تعبیه تلاش های ترویجی و پیشگیری در خدمات بهداشتی کمک قابل توجهی داشته باشد؛ و با حمایت، شروع و در صورت لزوم، تسهیل همکاری و هماهنگی چند بخشی.
پیشگیری از خودکشی یک اولویت جهانی است و در اهداف توسعه پایدار گنجانده شده است؛ با محدود کردن دسترسی به وسایل، گزارش رسانهای مسئولانه، یادگیری اجتماعی و عاطفی برای نوجوانان و مداخله زودهنگام میتوان به پیشرفتهای زیادی دست یافت. ممنوعیت آفت کش های بسیار خطرناک یک مداخله به خصوص ارزان و مقرون به صرفه برای کاهش میزان خودکشی است.
ارتقای سلامت روان کودکان و نوجوانان یکی دیگر از اولویتهایی است که میتواند با سیاستها و قوانینی که سلامت روان را ارتقا و حمایت میکند، حمایت از مراقبان برای ارائه مراقبتهای پرورشی، اجرای برنامههای مدرسهمحور و بهبود کیفیت محیطهای اجتماعی و آنلاین محقق شود. برنامه های یادگیری اجتماعی و عاطفی مبتنی بر مدرسه یکی از مؤثرترین استراتژی های ارتقاء برای کشورها در تمام سطوح درآمدی است.
ارتقاء و حفاظت از سلامت روان در محل کار یک حوزه در حال رشد است که می تواند از طریق قوانین و مقررات، استراتژی های سازمانی، آموزش مدیران و مداخلات برای کارگران حمایت شود.
افرادی که دارای اضطراب های خاص هستند تشویق می شوند تا از طریق آموزش آنها را کاهش دهند. به عنوان مثال، افرادی که از صحبت کردن در جمع می ترسند تشویق می شوند تا در کلاس هایی شرکت کنند تا به آنها کمک کند با اضطراب خود کنار بیایند و بر آن غلبه کنند تا در زندگی شخصی یا شغلی آنها تداخلی ایجاد نکند.
گسترش گروههای حمایتی خودیاری نیز نتیجه تلاشها برای شخصیسازی و نه نهادینهسازی مراقبتهای روانی است.
افرادی که در چنین گروههایی شرکت میکنند نه تنها یاد میگیرند که با استرسهایی که بهزیستی آنها را از بین میبرد کنار بیایند، بلکه از حمایت اجتماعی نیز برخوردار میشوند که تصور میشود در ایجاد سلامت روان قوی به همان اندازه مهم است.
مراقبت و درمان سلامت روان
در چارچوب تلاشهای ملی برای تقویت سلامت روان، نه تنها حفاظت و ارتقای بهزیستی روانی همه، بلکه همچنین رسیدگی به نیازهای افراد دارای شرایط سلامت روان ضروری است.
این باید از طریق مراقبتهای بهداشت روانی مبتنی بر جامعه انجام شود، که در دسترستر و قابل قبولتر از مراقبتهای سازمانی است، به جلوگیری از نقض حقوق بشر کمک میکند و نتایج بهبودی بهتری را برای افراد دارای شرایط سلامت روان ارائه میکند. مراقبت های بهداشت روان مبتنی بر جامعه باید از طریق شبکه ای از خدمات مرتبط به هم ارائه شود که شامل:
خدمات بهداشت روانی که در مراقبتهای بهداشتی عمومی، معمولاً در بیمارستانهای عمومی و از طریق اشتراکگذاری وظایف با ارائهدهندگان مراقبتهای غیرمتخصص در مراقبتهای بهداشتی اولیه، ادغام میشوند.
خدمات بهداشت روانی جامعه که ممکن است شامل مراکز و تیم های بهداشت روانی جامعه، توانبخشی روانی اجتماعی، خدمات حمایتی همتایان و خدمات زندگی حمایت شده باشد؛ و خدماتی که مراقبتهای بهداشت روانی را در خدمات اجتماعی و محیطهای غیربهداشتی ارائه میکنند، مانند حفاظت از کودکان، خدمات بهداشتی مدارس و زندانها.
شکاف وسیع مراقبتی برای شرایط رایج سلامت روان مانند افسردگی و اضطراب به این معنی است که کشورها باید راههای نوآورانهای برای تنوع و افزایش مراقبت برای این شرایط پیدا کنند، برای مثال از طریق مشاوره روانشناختی غیر تخصصی یا خودیاری دیجیتال.