چهار شنبه 5 دی 1403
روانشناسی برای همه
روانشناسی به زبان ساده
فصل اول - بخش دوم
روشهای علمی در روانشناسی
یک شکل از دانش روانشناختی از آزمایشهای عینی آزمایشگاهی ناشی میشود. دانشمند آزمایشگاهی آموزش دیده است تا بتواند بین آنچه که میخواهد باور کند و آنچه در واقع میبیند تمایز قائل شود؛ اگر آزمایشها نشان دهد که این دو تفاوت دارند.
آزمایشگاه همچنین مکان ایده آلی برای کنترل یک موقعیت آزمایشی است تا تمامی جنبه ها و عوامل آن به صورت علمی تعیین و اندازه گیری شود. برای مثال، فرض کنید میخواهیم توانایی فردی را برای تعیین مکان منابع صوتی آزمایش کنیم. در آزمایشگاه، بر خلاف دنیای بیرون، میتوانیم هر نشانه کمکی ممکن را به جز خود صداها حذف کنیم. می توانیم اتاق را عایق صدا کنیم. می توانیم منابع صدا را پنهان کنیم. میتوانیم سیگنالها را با گام موسیقی تنظیم کنیم. می توانیم آنها را به ترتیب تصادفی تنظیم کنیم، به طوری که فردی که با او آزمایش می کنیم نتواند جهت صدای بعدی را پیش بینی کند. به این ترتیب، میتوانیم هر عاملی را حذف کنیم، مگر عاملی که میخواهیم اثرش را آزمایش کنیم.
در صورتی که شرایط اجازه دهد تا شرایط علمی ضروری حاکم باشد - یعنی ثابت نگه داشتن همه عوامل به جز یکی - برخی از آزمایشها نیازی به انجام در آزمایشگاه ندارند. برای مثال، تصور کنید که میخواهیم بفهمیم اگر از بچهها تمجید کنیم چقدر سریعتر املا را یاد میگیرند. اولین قدم ما این است که یک کلاس را به دو گروه تقسیم کنیم. یک گروه در صورت امکان مورد ستایش قرار می گیرد. گروه دیگر که گروه کنترل نامیده می شود، نه تحسین می شود و نه سرزنش.
برای اطمینان از شباهت هر دو گروه تا حد امکان، ما نه تنها آنها را به یک اندازه میسازیم، بلکه به هر گروه تا حد امکان سهمی عادلانه از کودکان با تواناییهای احتمالی برابر میدهیم. این دو گروه باید از نظر سن، کلاس، نمرات مدرسه، نمرات هوش و پیشینه خانه مطابقت داشته باشند. به عبارت دیگر، باید آنها را از همه نظر یکسان دانست. سپس میتوانیم مطمئنتر باشیم که هر گونه تفاوت در عملکرد آنها ممکن است به دلیل عدم وجود یا وجود عامل مورد آزمایش، یعنی عنصر «ستایش» است.
توصیف آماری
برای هر ویژگی شخصیتی، اعم از هیکل، خلق و خو، توانایی یا جامعه پذیری، اکثر انسان ها تمایل دارند در حدود ارزش متوسط بین دو حد ممکن یعنی 0 تا 100 درصد آن ویژگی قرار بگیرند. با در نظر گرفتن قد به عنوان مثال، کلاس کودکانی که در آزمایش قبلی به آنها اشاره شد، تقریباً مطمئناً شامل چند قد کوتاه، تعداد زیادی کودک با قد متوسط، و چند قد بلند خواهد بود.
بیایید فرض کنیم در یک گروه سی کودک وجود دارد. اگر یک کلاس معمولی در یک مدرسه معمولی بود، میتوانید مطمئن باشید که اگر بچهها در جای خود به ترتیب قرار بگیرند، از کوتاه تا بلند مرتب می شوند.
چگونه می توانیم این ترتیب را توصیف کنیم؟ ما ممکن است به متداول ترین ارتفاع اشاره کنیم. در زبان آماری به این حالت نما می گویند. ممکن است قد کودکان را در وسط خط انتخاب کنیم. اصطلاح آماری برای این میانه است. ممکن است قد همه بچه ها را بر حسب سانت جمع کنیم و بر تعداد بچه ها تقسیم کنیم تا به چیزی که آماردان ها میانگین می گویند برسیم. ممکن است که «نما»، «میانه» و «میانگین» بر هم منطبق باشند. اما همیشه این چنین نیست. میانه چیزی از محدوده قد یا تعداد بچه های گروه به ما نمی گوید.
منحنی توزیع نرمال
روانشناسان دریافته اند که گرافیکی ترین وسیله برای توصیف الگوی برخورداری یک گروه معین از یک صفت خاص، منحنی توزیع است. این یک نمودار ساده است. بیایید ببینیم چگونه چنین نموداری را برای یک کلاس از کودکان سیزده ساله ترسیم می کنیم. ابتدا، میبینیم که قد بلندترین کودک و قد کوتاهترین کودک چقدر است. برای مثال، به ترتیب یک متر و 70 سانت و یک متر و 20 سانت را در نظر می گیریم. با این کار فاصله 50 سانتی بین قد کوتاه ترین و بلندترین کودک ایجاد می شود. بعداً این محدوده را به فواصل کوچکتر تقسیم می کنیم مثلا 10 سانت. سپس روی نمودار خود یادداشت می کنیم که در هر پهنای 10 سانتی چند کودک قرار می گیرد. به این ترتیب یک نمایش تصویری یا "گراف" برای نشان دادن توزیع قدهای مختلف 30 کودک سیزده ساله شکل میگیرد.
این یک واقعیت بسیار مهم در مورد طبیعت انسان است که تقریباً همیشه، اگر این یک گروه کلاس معمولی به طور تصادفی انتخاب می شد، نمودار حاصل چیزی شبیه به شکل زیر بود:
وقتی تعداد نمونه زیاد باشد طبقات بیشتری اندازه گیری می شود، و روانشناسان در نمودار از فواصل کوچکتر استفاده می کنند، تا زمانی که نمایه شکل صاف زیر را به خود بگیرد:
منحنی توزیع نرمال
این خط منحنی توزیع نرمال نامیده میشود، دقیقاً به این دلیل که اکثر صفات، وقتی در گروههای به اندازه کافی بزرگ از افراد اندازهگیری میشوند، دقیقاً به این شکل توزیع میشوند.
اهمیت واقعیت توزیع نرمال زمانی آشکار می شود که نظریه های روانشناختی تیپ های شخصیتی مطرح می شوند که تلاش می کنند بشریت را به دو گروه تقسیم کنند، مانند درونگراها در مقابل برونگراها، یا قدبلند در مقابل کوتاه قد، یا هر یک از سیستم های دیگر. هیچ یک از این نظریه ها قابل توجیه نیست. هنگامی که با آزمون عینی اندازه گیری می شود، مشخص می شود که صفت حیاتی همیشه به طور معمول در بین جمعیت به طور کلی توزیع می شود. اکثر مردم نه قد بلند هستند و نه کوتاه قد، نه کاملاً برونگرا و نه کاملاً درونگرا، نه پرخاشگر و نه مطیع، بلکه جایی در وسط هستند.
مشاهده عینی
متأسفانه، همیشه نمیتوان آزمایشهایی با کنترل آسان برای تعیین اثرات روانی و علل آن ترتیب داد. روانشناسان اغلب برای آگاهی از جنبه های خاصی از طبیعت انسان باید بر مشاهدات تکیه کنند. به عنوان مثال، مشکل ردیابی رشد ذهنی و رفتاری فرد از زمان لقاح تا بلوغ را در نظر بگیرید. این فرآیند سوالات پیچیده زیادی را در مورد تأثیرات وراثت و محیط، شرایط مساعد برای رشد طبیعی و عواملی که ناهنجاری هایی مانند بزهکاری و جنون را ایجاد می کنند، مطرح می کند.
برخی از سوالات را می توان به صورت تجربی روشن کرد. آزمایش ها و روش های آزمایشگاهی را می توان برای اندازه گیری مرحله رشد در سنین خاص و برای تعیین منحنی رو به بالا رشد استفاده کرد. اما برای انجام یک آزمایش واقعاً تعیین کننده در مورد رشد کودک، باید کنترل کامل شرایطی را که در آن گروه بزرگی از کودکان پرورش یافتهاند، داشته باشید. همچنین باید نیمی از کودکان را عمداً تحت شرایطی قرار دهید که فرض می شود نامطلوب هستند.
به عنوان جایگزینی برای آزمایش، روانشناسان از روش مشاهده استفاده می کنند. ثبت همه چیز نه ممکن است و نه ضروری. شما باید فقط رویدادهای مورد نیاز برای اثبات یا رد فرضیه ای را که می خواهید آزمایش کنید، ثبت کنید. شکل دیگری از مشاهده، روش تاریخچه موردی نام دارد. در این روش، روانشناس داده هایی را در مورد تجربیات گذشته یک فرد جمع آوری می کند تا رفتار فعلی او را بهتر درک کند. با مقایسه بسیاری از سوابق موردی افراد با شکایات مشابه، اغلب می توان الگوهای علت و معلولی را تشخیص داد.
گاهی اوقات افرادی که مورد مطالعه قرار گرفته اند دیگر زندگی نمی کنند، یا برای مصاحبه در دسترس نیستند. با این وجود، ممکن است آنها با روش بیوگرافی به طور سودآور مطالعه شوند. به عنوان مثالی از آنچه می توان از این طریق آموخت، مطالعه تطبیقی داستان زندگی چند صد نابغه را در نظر بگیرید. کاکس با مقایسه شواهدی از موفقیت فکری مانند سنینی که در دوران کودکی خواندن، گفتن زمان و شعر نوشتن را آموختند، نشان داد که در بیشتر موارد بزرگسالی که جهان او را نابغه میخواند، برتری خود را در کودکی نشان داده است.
شاید ساده ترین روش مشاهده ای، روش مطالعه میدانی باشد. این به سادگی شامل انجام مشاهدات بدون تلاش برای کنترل شرایط یا جلب همکاری افراد است. در واقع، مطالعات میدانی معمولا زمانی بیشترین موفقیت را دارند که آزمودنی ها از مشاهده شدن بی اطلاع باشند. در طول جنگ جهانی دوم در انگلستان از این روش استفاده زیادی شد. ناظران آموزش دیده برای تعیین اینکه چگونه مردم روحیه خود را حفظ می کنند، مردم را زیر نظر گرفتند.
روش مطالعه میدانی از دو جهت با تجربه شخصی متفاوت است. شمارش واقعی انجام می شود، و افراد بیشتری از آنچه که بیشتر افراد می توانند ملاقات کنند، مشاهده می شوند.
عینیت و ذهنیت
آزمایش و مشاهده هر دو روش عینی مطالعه هستند. تأکید بر رویدادهای بیرونی، گفتار یا سایر اعمال رفتاری است که ممکن است به دقت ثبت شوند. با این حال، بسیاری از رویدادهای داخلی وجود دارد که نمی توان آنها را به طور عینی بررسی کرد. احساسات، افکار و تصورات را فقط می توان به صورت ذهنی و تنها در تجربه خودمان شناخت.
البته، می توانید سعی کنید تا حد امکان در مورد تجربیات درونی خود عینی باشید. اما هرگز نمی توانید مطمئن باشید که آنچه تجربه می کنید همان است که اگر به خودتان توجه نمی کردید. این فرآیند بررسی دقیق ذهن خود را درون نگری می نامند. این روش اولیه روانشناسان اولیه برای مطالعه طبیعت انسان بود. با این حال، از دیدگاه روانشناسی علمی جدیدتر، مشخص شده است که دارای اشکالات زیر است:
این واقعیت آخر اهمیت بیشتری دارد. با این حال، وجود «ناخودآگاه» را باید اثبات کنیم. شاید آشناترین پدیده هیپنوتیزم باشد.
هیپنوتیزم و ذهن ناخودآگاه
هیپنوتیزم را می توان به عنوان حالت تلقین پذیری بیش از حد توصیف کرد که در آن فرد به طور موقت از کنترل آگاهانه رفتار خود دست می کشد و در «سطح ناخودآگاه» پیشنهادات کسی که او را هیپنوتیزم کرده است، می پذیرد. هنوز چیزهای زیادی در مورد حالت هیپنوتیزمی وجود دارد که یک راز باقی مانده است. برای مثال، میدانیم که در حالت هیپنوتیزم، فرد میتواند خاطراتی را از «ذهن ناخودآگاه» که مدتها فراموش شده است و در حالت هوشیاری یا بیداری به خاطر نمیآورد، بیاد آورد. شواهد تجربی خوبی وجود دارد که نشان میدهد افراد بزرگسال بیست تا چهل ساله به طور متوسط تحت هیپنوتیزم میتوانند وقایع، نامها و مکانهایی را از دوران کودکیشان تا سن شش سالگی به یاد بیاورند که وقتی در حالت هیپنوتیزم نیستند، نمیتوانند آنها را به خاطر بیاورند.
یک فرد تحت هیپنوتیزم در یک حالت تلقین پذیری اغراق آمیز است، که به آن حالت خلسه می گویند. برای القای این حالت هیپنوتیزمی نیازی به قدرت خاصی نیست. هر کسی می تواند بیاموزد که در یک سوژه یک حالت خلسه هیپنوتیزمی ایجاد کند. با این حال، نمی توان فرد را برخلاف میل خود هیپنوتیزم کرد. مواردی هم وجود دارد که نشان می دهد علیرغم تمام تلاش ها برای مقاومت، افراد خاصی از طریق تلقین هیپنوتیزم به حالت خلسه می روند.
این یکی از ویژگی های حالت هیپنوتیزمی است که فرد هیپنوتیزم شده پیشنهاداتی را از هیپنوتیزم کننده می پذیرد تا بعداً در حالت بیداری یا هوشیاری او انجام شود. چنین پیشنهادی، پیشنهاد پس از هیپنوتیزم نامیده می شود.
نگرش های ناخودآگاه می توانند بر افکار یا رفتار خودآگاه تأثیر بگذارند. درون نگری آگاهانه نمی تواند ارزش واقعی بیشتری نسبت به هر شکل دیگری از تجربه شخصی به عنوان راهنمای درک روانشناختی داشته باشد. در واقع، مطالعه ماهیت انسان تنها زمانی به علم روانشناسی تبدیل شد که روش های عینی جایگزین درون نگری و نظریه پردازی شدند. بدون آزمون عینی، نظریه ها فقط حدس و گمان هستند.
مجله عمومی روانشناسی و توسعه فردی
مدیر مسئول: محمود دلیر عبدی نیا
روانشناس تربیتی با دیدگاه شناختی
دانش آموخته دانشگاه تهران
استفاده از مطالب ارائه شده در این پایگاه، صرفا با ذکر منبع آزاد می باشد.